دختر بی همتای من

بنیتای من

مامان عسلی کلی مطلب برات نوشتم که کام÷وتر هنگ کرده و سیو نشد   مامان فقط بگم کلی شیطون شدی و دوست داشتنی دوست دارم. ...
22 آبان 1392

عسل یک ساله من

سلام مامان جون. دختر گلم یک سال رو با هم س÷ری کردیم.مامانیبرات یک تولد حسابی گرفت که یادمان گزر این یک سال رو جشن بگیره. دوست دارم نفس مامان.   عسل مامان چند تا از عکس های تولد رو برات میزارم.مامان شب ها که میخوابیدی چند ساعت اضافه تر بیدار میموند تا تزیینات تولد تو رو درست کنه.       این هم غذا و دسر های تولدت.دست مامانی و عمو محسن خاله زهره  درد نکنه.حسابی کمک کردن.         نفس مامان همیشه سرحال و سرزنده باسی.بوسسسسسسسسس. تولدت مبارک عشق مامان.                ...
10 آبان 1392

نفسسسسسس

سلام عسل مامان . قند مامان ٢ روز دیگه ١٣ ماهه میشی باورم نمیشه یک عسلی شدی.بههمه میگی ماما و بعد با زبون خودت براشون حرف میزنی و منظورت رو میرسونی.امروز بعد از مدتها رفتیم بیرون.ذوق زده شده بودی از خوشی جیغ میزدی و با زبون خودت ابراز احساسات میکردی. الان دیگه با هر کی که هم صحبت میشم تو هم داخل بحث میشی و صداتم میبری بالا که من حرفم رو قطع کنم و به تو توجه کنم. عاشقتم نفس.   امروز رفتیم با مامانی رفتیم مغازه ÷روتینی بدو رفتی ÷شت دخل آقاهه نمیدونستم چه طوری بیارمت بیرون حاضر به بیرون امدن نبودی اخر سر یک چی÷س مز مز بر داشتم تکون دادم تا مثل ÷ی شی خوشگل ها آمدی ÷یشم.    گربه خو...
10 آبان 1392
1